باوجود آنکه کارنامه روشنفکران دینی ایران طی یک قرن گذشته و مخصوصاً دکتر عبدالکریم سروش را در دهههای شصت و هفتاد، ستایش برانگیز میدانم و سهمی را که ایشان در جهت پیشبرد فرهنگی و اجتماعی جامعه داشتند نظرگیر و ارزشمند، ولی اکنون که به جامعهی همنسل اطرافم و پارادایمها و اسوههای فرهنگی غالب و مورد قبول آنها نگاه میکنم این دسته از روشنفکران ایرانی را گرفتار مشکل لاینحلی در مواجه با این نسل میبینم که بنظر میرسد کل پروژه آنها را تحت الشعاع قرار خواهد داد. مشکلی که شاید بتوان آن را "تاخیر فرهنگی" این روشنفکرانِ دینی نسبت به الگوها، فضای فکری و مختصات ذهنی نسل جوان کشورمان شمرد با این تفاوت که تاخیرهای فرهنگی دیگر قابل جبران میباشد ولی جبران این تاخیر فرهنگی "خاص" نزد روشنفکران دینی میتواند صفت "دینی" بودن این جریان از روشنفکری را سخت به مخاطره اندازد!
روشنفکران دینی در ایران همواره بهدنبال تعبیر جدیدی از دین، متفاوت از همه فهمها، تفسیرها، قرائتها، برداشتها و تقریرهای گذشته دین بودهاند. ولی این "تعبیر جدید" تفاوتش با تعابییر از دست رفته گذشته در عوارض و اعراض دین میباشد نه در ذات و جوهر دین ( نگاه کنید به مقالهی "ذاتی و عرضی در دین" دکتر عبدالکریم سروش در کتاب "بسط تجربه نبوی" و یا کتابهای "محمد مجتهد شبستری"). حال آنکه نگرش نوین این نسل به جهان پیرامونش، تیشه به ریشه همان "ذات و جوهر" زده است! به گفتهای فراختر؛ اگر تحولات دینی و مذهبی قدیم مصداق پشت کردن به یک دین تاریخی و رویآوردن به یک دین تاریخی دیگر بود و یا بهمانند آنچه روشنفکران دینی دنبال می کنند، مصداق گریز از یک قرائت دینی به قرائت دیگری از همان دین، ولی در هر دو حال، اعتقاد به ذات و گوهر دین محفوظ و مصون بوده است. ولی نزد این نسلِ عمدتاً جوان و نوجوان، خود دین مرده است! نه اینکه فقط شکل خاصی از دین بمیرد. شکّاکیت عصرجدید که در این نسل بازتاب یافته و شکّاکیت متفکران دینی دومقوله یکسره متفاوتند. شکّاکیت جدید نه فقط به اشکال ظاهری پیام دینی، یعنی به جزمیات خاص آن، بلکه به کنهِ ذاتِ خود پیام دین یورش آورده و نابودش ساخته است.
البته میپذیرم که این شکّاکیت آنچنان وجه سلبیش غالب است که بعضاً خلاءهای شخصیتی در این نسل ایجاد کرده است، خلاءهایی که با صورتبندیهای مناسبی پر نمیشوند و لذا ناگزیر تن به گزینش "شبه ابتذال" و "حادثه" میسپارند. گزینشی که بیش از آنکه عامدانه، ارادی و آگاهانه باشد از روی انفعال است. ولی گرهجای سخن آنجاست که آیا "روشنفکری دینی" میتواند راهی را پیش روی نهد که این "شبه ابتذال" در بلندمدت نتواند "ارضاء" و "اقناع" مورد نیاز این نسل را ایجاد کرده و فراگیر شود؟
سلام
بنده نیز با این سخن شما که شکّاکیت جدید مخصوصا در نسل جوان به کنهِ ذاتِ خود پیام دین یورش آورده موافقم ، اما انکه نابودش ساخته ، تصور نمی کنم به این حد و سقف رسیده باشند.
یکی از مشکلاتی که در عرصه سیاسی اصلاح طلبان با ان مواجه بودند آن بود که آنچنان درگیر با محافظه کاران و اقدامات انها شدند که صاحبان رای خود و انتظارات انها را فراموش کرده و ناگهان مردم به طریقی دیگر رفتند.
در این حوزه نیز من با شما موافقم که روشنفکران دینی آنچنان وقت خود را صرف چالشهای درونی ذات و جوهر کرده اند ، بی خبر از آنکه نسل جدید تیشه برداشته است برای ریشه های همان ذات وجوهر!
و ظاهرا باز روشنفکران گرفتار مباحثی دیگرند و جامعه جوان به راه دیگری می رود!!