امروز به توصیه دوستی غربتنشین فیلم "معلم پیانو" اثر میشاییل هانکه را دیدم.
داستان دربارهی زن میانسالی به نام "اریکا" است که استاد موسیقی کلاسیک در کنسرواتوار موسیقی وین میباشد. او هنوز مجرد است و با مادری سرکوبگر زندگی میکند که همیشه در پی اعمال سلطه بر اوست. امیال و گرایشات جنسی اریکا برآورد نشده و او درگیر عقدههای جنسی است و با تماشای فیلمهای پورنو و چشم چرانی سکسی خود را ارضا میکند. در این میان "والتر"، هنرآموز جوان، به او اظهار عشق میکند، اما اریکا خواستار اعمال سلطه جنسی بر اوست و او را به تبعیت از فرامین بیمارگونهاش فرا میخواند. فیلم با مبارزهای جنسی برای اعمال سلطه جنسی میان آن دو اوج میگیرد که در آخر سر به خودآزاری و دیگرآزاری و ویرانگری میانجامد.
تلخی، سردی و خشونت فیلم برایم بسیار ناخوشایند ولی چندان دور از ذهن نبود. به یاد رأی بدبینانهی سارتر افتادهام که روابط عاشقانه را درنهایت از نوع روابط سادیستی- مازوخیستی میدانست، از منظر او گوهر روابط انسانی نهایتاً تلاش برای تحمیل سلطه است و حتی زمانی که افراد به هم محبت یا صمیمیتی زیاد را میورزند به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه جز ترفندی برای فریفتن و اغوا کردن و چیره شدن بر دیگری نیست و به همین دلیل از نظر او روابط انسانی نهایتاً ناکام و تراژیک هستند. عشقبازی های اریکا و والتر نیز در این فیلم – با این که هر دو از هنرمندان موسیقی کلاسیک به عنوان عالیترین قالب فرهنگی هستند - ناخواسته و ناآگاهانه به جنگی برای اعمال سلطه جنسی (مردسالاری یا زنسالاری) فرا میروید و خوشونت این سلطهجویی در روابط انسانی را به خوبی میتوان در دنیای موسیقی، در روابط مادر و دختر و در دیگر روابط نمایش دادهشده در این فیلم نیز تماشا کرد.
اما در این میان بازی ایزابل هوپر (نقش اریکا) با اجرای درونی و حیرتانگیز خویش در نمایش عقدههای درونی ـ جنسی و روانی ـ برایم بسیار جذاب بود؛ حسها و گرایشات گوناگونی که در درون او نرم نرمک پرورده میشود از کانال چشمها و لرزشهای زیرپوستی چهرهاش سرریز میشود و ناگهان دنیایی پنهان را آشکار میسازد. دنیایی که در نگاههایش فشرده شده است و سرکوبی ریشهدار و دیرینه را فریاد میزند که اریکا را از دستیابی به همخوانی درونی و بیرونی باز میدارد.
پینوشت: نوشته مجتبی قدمشاه درباره این فیلم را از دست ندهید. خواندنی است.
سلام دوست تازه گرامی
وبلاگ خوبی داری ُ از اونایی که میشه اومد خوند و به فکر فرو رفت ...
نمیدونم فیلم ؛ ماه تلخ : رومان پولانسکی رو دیدی یا نه . اما اگه ندیدی ببین
خوب روده درازی بسه دیگه . منم یه وبلاگ دارم . اگه از خوندن نوشته های بی سر وته ملول نمیشی یه سر بیا پیشم . خوشحال میشم
شاد باشی
سلام
و
لینک اتوماتیک
فهرست و نمایه های وب ایرانی
...........................
web-A-ward - وب آورد
http://web-award.blogspot.com
خیلی جالب بود. کلا هیچ رابطه انسانی از بازی قدرت خالی نیست،در هر رابطه عاشقانه ای هم از همون ثانیه اول این بازی شروع میشه. این بازی میتونه مخرب باشه، ولی از طرفی اگر به این آگاهی داشته باشیم که اینجور بازیها خود آگاه یا ناخودآگاه در رابطه های ما جا دارن و سعی کنیم قانونهای منصفانه تری به کار ببریم و این بازی رو درست بازی کنیم و اخلاقی بهش نگاه نکنیم، اونوقت ارتباط حتما نباید عاقبتی تراژیک و ناکام داشته باشه.