امشب فیلم "بیوفا" - Unfaithful - را دیدم. روایتی اثرگذار از خیانت؛ بازی تلخی که برندهای ندارد اما تا آنجا که من در اطرافم میبینم متاسفانه هرروز بازارش پر رونقتر میشود. بازیهای فیلم بخصوص بازی "دایان لین" - Diane Lane- و همچنین نحوه پردازش داستان فوق العاده بود و توصیه میکنم آن را حتماً ببینید. این مقاله آرش نراقی هم که با عنوان ملاحظاتی اخلاقی درباره خیانت در روابط زناشویی منشر شده است میتواند مدخل خوبی برای بحثی اخلاقی درباره این موضوع باشد. اگرچه واکاوی روانشناسانه "خیانت" محتاج توجه بیشتری است و متاسفانه هرچه جستوجو کردهام کمتر بحث مبسوطی در اینباره یافتهام.
جناب داستان پور از کامنت شما ممنونام اگر اشتباه نکرده باشم شما از فعالان وبلاگ آقای ملکیاناید نه؟
یاسر عزیز:
بله. البته نه از "فعالان" که بهتر است بگوئیم "همکاران".
موفق باشی.
سلام..من هم این فیلم را دیدم و انتهای فیلم به شدت ذوق بنده را کور کرد!!چرا خیانتکار آخر داستان مجازات نشد!؟
اصلا چرا خیانتکار در داستان واقعی زندگی هم کمتر مجازات می شوند؟
مکتوب عزیز:
اتفاقاً به نظرم نحوه پایان فیلم از نقاط قوت فیلم بود. میتوان و باید که از خیانت و گناه متنفر بود اما چه خوب است که آنرا به نفرت از خیانتکار و گناهکار تبدیل نکنیم. تا آنجا که من میفهمم در این فیلم نیز خیانتکار به گناه خود پی برد و پشیمان و شرمسار از آنچه رخداده بود؛ پس در این میان دیگر چه جای "مجازات". در ثانی بگمانم همانگونه که بسیاری دیگر هم گفتهاند ما باید نه خود را یک فراورده و محصول تمام شده بینگاریم، و نه دیگران را، همهی ما جز یک فرایند و جریان ناتمام و همچنان مستمرّ نیستیم و بنابراین باید در عینِ دیدنِ همهى نقاطِ ضعف و نادانیها و ناتوانیها و نادرستیهایى که در وضع کنونى بدانها مبتلا هستیم، خود را بیارزش نینگاریم؛ چرا که که کار خدا با ما هنوز به پایان نرسیده است. (اشاره دارم به پوسترى که نوجوانان و جوانان بزهکارى که، در یکى از مؤسّسات تأدیبى امریکا، دورهى بازسازى و بهسازى خود را طی میکردند، خطاب به کشیشانى که هفتهاى یکبار براى موعظه و ارشاد به آنجا میآمدند، نوشته بودند و بر درِ آن مؤسّسه آویزان کرده بودند و در آن آورده بودند: Please be patient - God is not finished with me yet، یعنى: لطفاً صبر داشته باشید ـ هنوز کار خدا با من تمام نشده است یا، به تعبیر دیگر، واعظ! صبور باش که ما را هنوز هم با این خداى دین و مذهب تو افت و خیزهاست.) بنابراین چه خوب است که خود و دیگران را فرایندى مستمر دانسته و نسبت به عیوب و نقایص خود و دیگران مدارا کنیم و اگر "خطایی" نیز در این میان رخ داد به مبارزه با آن برخیزیم و اگر در این میان سخن از مجازات "خطاکار" میآوریم جز در این راستا و هدف نباشد.
سر فراز باشی.
سلام من هم این فیلم را دیده ام و بسیار هم از آن لذت بردم و برایم هم بسیار جالب بود . می دانید کجای فیلم برایم جالب بود ؟ آنجا که شما با یک انتخاب خودتان را در ماجرایی قرار می دهید و مجبور می شوید گاهی تا آخر ماجرا بروید ... یعنی با یک انتخاب شما یک سری وضیعت های دیگر را هم انتخاب می کنید . شما انتخاب می کنید ولی اتفاقات بعدی اجباری است!
و بعد گاهی این گونه می شوید: ای کاش آن لحظه...
دوست عزیز:
به نکتهی طریف و درستی اشاره کردهاید.
متشکرم.
سلام. جناب داستانپور عزیز .
نقدی که وارد می دانید هم به نظرم بسیار تامل بر انگیز . من هم از سخن ابتدایی شما چیزی را برداشت کرده بودم که سخن دومتان آن را رفع کرد . بسیار ممنوم
سلام مجدد٬شاید من بد نوشته باشم و از نوشته ی من تقاضا برای مجازات جزایی و قانونی انسانی با برچسب خیانتکار به ذهن برسه٬در حالیکه اینگونه نیست. بهتر که بخواهم بگویم این میشود: پایان داستان هر خیانتکاری را نمی پسندم!!٬خائن یا به پشیمانی از کار خود می رسد(مثل پایان این فیلم) یا لذت کار خود را باز تکرار می کند یا عاقبت دستش رو می شود و ... اما این میان چیزی که فراموش می شود ضربه ایست که به خیانت شده وارد می شود٬درد تلخی که شاید بخشیده شود ولی فراموش٬نه!
شاد و زیبا زی.