آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

وصف حال (۲۱)

از سفر چند روزه‌ام به "شمال" بازمی‌گردم. سال جدید به نشانه نیک اختری، جز نوید و خرمی پیامی برایم نداشته است و دل، این کانون شگرف آگاهی و احساس، صدها گفته ناگفته برای گفتن دارد و به رسم این صفحه می‌بایستی "وصف‌حال"‌ها قلمی می‌کردم. اما کلام "استندال"، اندیشمند و رمان‌نویس فرانسوی، به گمانم بهترین عذرخواه من می‌تواند باشد:

«سخت، بسی سخت، می‌کوشم که سرد و خشک باشم. دل من، به خیال خود، حرف‌ها دارد که دهانی به پهنای فلک می‌خواهد، اما می‌کوشم که خاموشش بدارم. مدام دستخوش ترسم که مبادا در آن حال که گمان می‌کنم حقیقتی را بیان کرده‌ام تنها آهی برآورده باشم.»

 

سال نو مبارک، پیروز و بهروز زندگی کنید.

نظرات 2 + ارسال نظر
نرگس 5 فروردین 1386 ساعت 12:02 ب.ظ http://maktoub.blogsky.com

و آرزو برای اینکه روزهایت همه پر باشند! پر رنگ٬پر نور و پر شوق...

خلیل 7 فروردین 1386 ساعت 11:39 ب.ظ http://tasviri.blogfa.com/

صدای دل عجب آهنگی دارد
عید نوروزمبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد