«هر فیلسوف و هر فردی میتواند هر عقیدهای را که مایل است دربارهی انکار وجود خدا بپذیرد. آنکس که بخواهد چنین عقیدهای را جنایت بشمرد سخنش نامعقول است، اما سخنِ فردی از عوام یا قانونگذاری که راه و رسم بیخدایی را برگزیند صدبار نامعقولتر است. الحادْ مفهومی اشرافی است. فکر اینکه قادری متعال وجود دارد که ناظر بر حال بیگناهان ستمدیده است و جنایتکارانِ پیروز را مجازات میکند اساساً فکر مردم است... این فکر نه مربوط به کشیشها، نه مربوط به موهومپرستی و نه مربوط به تشریفات است، بلکه تنها ناشی از درک نیرویی غیرقابل فهم است که بدکاران را میهراساند و پناه و پشتیبانِ پرهیزکاران است.»
ماکسیمیلیان روبسپیر
سلام اکبر عزیز..من راستش کاملا متوجه نشدم! ..." اما سخنِ فردی از عوام یا قانونگذاری که راه و رسم بیخدایی را برگزیند صدبار نامعقولتر است." چرا؟!به خصوص در مورد قانون گذار چرا؟
شبنم عزیز:
با سلام و درود.
درباره سوالی که کردهای نکاتی چند – تا آنجا که خواندهام – با تو در میان میگذارم. اگرچه نمیتوانم بگویم آنها همگی با نظرات شخصی من منطبق است:
روبسپیر به عنوان یکی از رهبران انقلاب کبیر فرانسه بر این عقیده بود که مباحث فلسفی بهتر است در کتاب و کلاس فلسفه باقی بماند و مباحث خواص فهم را نباید به کوچه و بازار کشاند. و درنتیجه و به زعم او بیخدایی فیلسوفان در پشت درهای بسته آکادمی ربطی به واقعیات زندگی مردمی که اعتقاد به معنویت برتر، بخشی از عادات نیرو بخش و روزمره آنهاست ندارد و سپس نتیجه میگرفت که دولت باید از یک مذهب خالص و ساده حمایت کند. به عبارت دیگر جان کلام روسپیر این بود که برای انکار خدا باید همان اندازه وقت و نیرو گذاشت که برای اثبات آن. و بنابراین به عنوان یک حقوق دان نتیجه میگرفت که از سعی در ابطال و انکار نظریه وجود خداوند چیزی عاید دولت نمیشود: پس بهتر است به شرایطس بینابینی تن داده و به عنوان دولت وجود پروردگار خیرخواه را پذیرفت و اگر ملکوت آسمان نیز مانند دیگر نهادهای اجتماعی مراجعانی دارد باید به این نیاز پاسخ گفت. البته از نظر او اعتقاد به وجود خدا به معنای تن دادن به نهاد دین نیست. به دیگر سخن او از نظر حقوقی و علمی بهتر میدید که نفی آنچه که قابل ابطال نیست مبنای مباحث اجتماعی و پایه سیاستهای فرهنگی دولت قرار نگیرد. به عبارت دیگر او در مقام یک رهبری جامعه و نه به عنوان یک فرد، پذیرفتن نوعی الاهیات لائیک و نظریه وجود پروردگار بی آزری که جهان را به حاکمیت قوانین طبیعت رها کرده است مفید تر میدید و جمله نقل شده از او را باید به گمانم در این پیش زمینه فکری او دید.
مشتاقانه منتظر نقطه نظراتت درباره آنچه که در بالا ذکر کردم هستم.