در آنچه که مخلوق نوشته و بگمانم اشاره درستی است میخواهم حاشیهای اضافه کنم؛
ملکیان سالها (54-67) در کنار و همراه مصباح یزدی بوده است و با هم به کارهای علمی و حوزوی مشغول بودهاند، اگرچه اکنون به تلخی از آن دوران یاد میکند و عملاً نیز این را نشان داده است. تاثیر و حمایت شخص مصباح و جریان پیرامونش از احمدی نژاد و دولت نهم و وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز ایران هم که فکر میکنم احتیاجی به توضیح نداشته باشد. آیا «وظیفه اخلاقی روشنفکر» اقتضا نمی کند با توجه به وضعیت امروز ناگفتنیهای بسیاری که از مصباح و پیرامونیهایش میداند بازگو کند تا «وجدانِ اخلاقیِاش» بعدا خود را ملامت نکند؟ از فسادهای مالی و اخلاقی گرفته تا عدم تعادل روانی مصباح و اینکه بسیاری از کتابهای منتشر شده به نام او همچون «جامعه و تاریخ در قرآن»، «فلسفه اخلاق از دیدگاه اسلام» و «فراسوی مارکسیسم» نوشته و تالیف خود مصباح نیست و... باور کنید برملا کردن هرکدام ار اینها توسط شخصی چون ملکیان میتواند چهره واقعی حضرات را بهتر آفتابی کند و نوید بخش آینده اخلاقی بهتری باشد.
به خطرهای این چنین اقدامی به خوبی آگاهم اما همه میدانیم همیشه دمدستترین روش، بهترین روش نیست...
وظیفه اخلاقی؟!
این روزها حفظ مصالح فردی بر حفظ وظایف اخلاقی مقدم است! شما از کجا میدانید که پس این پرده چه نهان است که لبها بسته است؟
قربان تمکینت شوم، میبین و سر بالا مکن...
موردی که طرح کردهای البته کمی تفاوت دارد. میدانی که ملکیان بزرگترین هنرش همین نفوذی ست که در میانِ شاگردانِ عمامهدارِ خود دارد. او نسلی از این معممین را تربیت کرد که روشنتر حرف میزنند، باسوادترند و کمتر ادعایِ توخالی دارند. اگر چنین افشاگری علیهِ مصباح کند بیتردید حضورش در قم دچارِ مشکل خواهد شد.
این از جهتِ پیامدهایِ این کار بود. اما البته خواستهیِ طرح شده در اینجا با مبانیِ ملکیان سازگار است و در واقع انتظارِ بجایی از کسی چون اوست.