پیش ِ روی ما گذشت این ماجرا / این کری تا چند و این کوری چرا
ناجوانمردا که بر اندام ِ مرد / زخم ها را دید و فریادی نکرد
سینه می بینید و زخم ِ خون فشان / چون نمی جویید از خنجر نشان؟
بنگرید ای خام جوشان بنگرید / این چنین چون خوابگردان مگذرید
آه اگراین خوابِ افسون بگسلد / از ندامت خارها در جان خلد
چشم هاتان باز خواهد شد زخواب / سرفروافکنده ازشرم ِ جواب
آن همه فریادِ آزادی زدید / فرصتی افتاد و زندانبان شدید
راه می جستید و در خود گم شدید / مردمید، اما چه نامردم شدید
آی آدمها صدای قرن ِماست / این صدا از وحشتِ غرق ِشماست
دیده در گرداب کی وا می کنید؟ / وه که غرق ِخود تماشا می کنید
شعر: سایه
عکس: زمانه
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست ...