آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

غزه

کشتار در غزه 

پیش ِ روی ما گذشت این ماجرا / این کری تا چند و این کوری چرا

ناجوانمردا که بر اندام ِ مرد / زخم ها را دید و فریادی نکرد

سینه می بینید و زخم ِ خون فشان / چون نمی جویید از خنجر نشان؟

بنگرید ای خام جوشان بنگرید / این چنین چون خوابگردان مگذرید

آه اگراین خوابِ افسون بگسلد / از ندامت خارها در جان خلد

چشم هاتان باز خواهد شد زخواب / سرفروافکنده ازشرم ِ جواب

آن همه فریادِ آزادی زدید / فرصتی افتاد و زندانبان شدید

راه می جستید و در خود گم شدید / مردمید، اما چه نامردم شدید

آی آدمها صدای قرن ِماست / این صدا از وحشتِ غرق ِشماست

دیده در گرداب کی وا می کنید؟ / وه که غرق ِخود تماشا می کنید

شعر: سایه

عکس: زمانه

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلی 13 دی 1387 ساعت 12:53 ق.ظ http://khalvatman.blogfa.com/

چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد