آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

frida

frida 

با هنر نقاشی چندان نسبتی ندارم اما ذوق و قریحه منعکس شده در فیلم، نقاش و آثارش را در ذهنم جاودانه کرد. با آن که روزگار به جای عنان عصا بدستش داد طبیعی آن بود که کاری را که مشتاقانه به آن علاقه داشت بایستی محتاطانه از آن کنار می‌کشید اما در همان آغاز – با آنکه هیچ اطلاع قبلی نداشتم - گمان بردم که چهره ای چنین افروخته و افراخته ماجراهای دیگر باید. چهره ای که خود نیز مجذوبش بود و اکثر آثارش پرتره‌ای از آن بود برای کشف حقیقت نهفته در آن.

هنر داریم تا حقیقت ما را نابود نکند...

«من به خداوند اعتقاد ندارم اما دلم برای او تنگ شده»

جولین بارنز

وظیفه اخلاقی روشنفکر و مصباح

در آنچه که مخلوق نوشته و بگمانم اشاره درستی است می‌خواهم حاشیه‌ای اضافه کنم؛

ملکیان سال‌ها (54-67) در کنار و همراه مصباح یزدی بوده است و با هم به کارهای علمی و حوزوی مشغول بوده‌اند، اگرچه اکنون به تلخی از آن دوران یاد می‌کند و عملاً نیز این را نشان داده است. تاثیر و حمایت شخص مصباح و جریان پیرامونش از احمدی نژاد و دولت نهم و وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز ایران هم که فکر می‌کنم احتیاجی به توضیح نداشته باشد. آیا «وظیفه اخلاقی روشنفکر» اقتضا نمی کند با توجه به وضعیت امروز ناگفتنی‌های بسیاری که از مصباح و پیرامونی‌هایش می‌داند بازگو کند تا «وجدانِ اخلاقیِ‌اش» بعدا خود را ملامت نکند؟ از فسادهای مالی و اخلاقی گرفته تا عدم تعادل روانی مصباح و اینکه بسیاری از کتاب‌های منتشر شده به نام او همچون «جامعه و تاریخ در قرآن‏»، «فلسفه اخلاق از دیدگاه اسلام» و «فراسوی مارکسیسم» نوشته و تالیف خود مصباح نیست و... باور کنید برملا کردن هرکدام ار این‌ها توسط شخصی چون ملکیان می‌تواند چهره واقعی حضرات را بهتر آفتابی کند و نوید بخش آینده اخلاقی بهتری باشد.

به خطرهای این چنین اقدامی به خوبی آگاهم اما همه می‌دانیم همیشه دم‌دست‌ترین روش، بهترین روش نیست...