نمیدانم باید از شخصیت اول فیلم متنفر باشم یا نه؟! اوج فیلم و حضور او در سکانس میدان شهر بود و ناخودآگاه به یاد آن بیت مولانا افتادم: صد هزاران طفل سر بریده شد / تا کلام الله صاحب دیده شد. البته فیلم مضمون دینی ندارد. به شدت توصیه به دیدنش میکنم که فکر میکنم آدمی را درباره حس بویاییاش توجهای دوباره میدهد. شاید اگر آرش نراقی زمانی که روزگفتارهایش را میگفت آن را دیده بود در کنار گفتار "فضیلت حس لامسه" گفتاری نیز با عنوان"فضیلت حس بویایی" میداشت.
فضیلت حس بویایی! جالب به نظر میاد، البته ناگفته نماند که من شخصا به فضیلت این حس بسیار معتقدم.
این فیلم از روی کتابش ساخته شده. نمی دونم کتابش به فارسی ترجمه شده یا نه، ولی اگه شده توصیه می کنم حتما کتابش رو بخونی. چون خیلی فشرده تر و شخصیت پردازیش خیلی تاثیر گذارتر هست. فقط برای مثال، مثلا در فیلم، در صحنه های آخر، جوری نمایش داده میشه که شخصیت اصلی داستان، یک دفعه به یاد اولین دختری که به قتل رسونده می افته و به یادش اشک می ریزه (شاید حتی عاشق اون شده بوده!)، گویی کارگردان فکر می کنه که مخاطب فیلم طاقت اینهمه خشونت و تاریکی رو نداشته باشه! در حالیکه این مساله خیلی از فلسفه کتاب رو زیر سوال میبره، چون اونطور که در کتاب گفته میشه، این شخص اصولا توانایی احساس هیچ گونه حس دیگه ای ، چه نفرت یا دوست داشتن رو نداره، و تنها حس بویایی اون ، اون رو می تونه منقلب کنه...