آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

آن چیز دیگر: زیبائى

 حقیقت شعرست.

محبت شعرست.

پول شعر نیست.

زور شعر نیست.

زور واقعیت دارد:

قفل بر درها مى‌زند.

پول واقعیت دارد:

کلید قفل درهاست.

حقیقت شعرست.

قفل‌ها را دور مى‌ریزد.

محبت شعرست.

کلیدها را دور مى‌ریزد.

من این گوشه نشسته‌ام.

نه حقیقتم،

نه محبتم،

نه پولم،

نه زورم،

همین گوشه نشسته‌ام.

چشم انتظار آن چیز دیگرم

که مى‌گویند

درها را دور مى‌ریزد،

فقط درها را،

من این گوشه نشسته‌ام.

چه مى‌گوئى؟

خواهد آمد آیا

آن چیز دیگر؟

 

دکتر على محمد حق‌شناس

 

پی‌نوشت: من عاشق چنین چهره‌هایی هستم، بکر و وحشی؛ بدون هیچ بزک یا آرایه‌ای، همراه با وسعت نگاهی به فراخنایی و فراوانی زندگی. چهره‌هایی که امروزه سخت تنگ‌یاب شده است.

نظرات 3 + ارسال نظر
ری را 17 دی 1385 ساعت 11:43 ب.ظ http://www.rirayeheshgh.blogsky.com

سلام

وبلاگ زیبایی داری

موفق باشی

خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی

بای

مکتوب 18 دی 1385 ساعت 12:18 ق.ظ

کاش بیهوده نباشد٬
انتظار برای
آن چیز دیگر!

[ بدون نام ] 19 دی 1385 ساعت 11:52 ق.ظ

خوشحالم
و به قول مکتوب کاش بیهوده نباشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد