-
بیانیهی جمعی از وبلاگنویسان در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری
6 تیر 1388 01:43
۱) ما، گروهی از وبلاگنویسان ایرانی، برخوردهای خشونتآمیز و سرکوبگرانهی حکومت ایران در مواجهه با راهپیماییها و گردهمآییهای مسالمتآمیز و بهحق مردم ایران را به شدت محکوم میکنیم و از مقامات و مسوولان حکومتی میخواهیم تا اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را -که بیان میدارد «تشکیل اجتماعات و راه...
-
... ۶
2 تیر 1388 16:56
در گوشهای پرت از این خاک نشستهام و خونهای ریخته شده بر آن را تماشا میکنم. نمیدانم چه کاری میتوانم بکنم؟ هربار با خود میگفتم که وقاحت بیشتر از این نمیشود و در جایی متوقف میشود حتما. اما اگر دیگر کاری هست که نشده باشد. کشتهها، زخمیها، زندانیها، پادگانی کردنهای همه جا و... اندک فراقتی که بین کارهای روزمره اما...
-
... ۵
1 تیر 1388 13:09
صحنهی مرگ "ندا" بهترین گواه است که چه سان مرگ بازیچه دست مزدوران است در میدانها و خیابانهای شهر. جان چه بیبهاست برایشان در مقابل بدست آوردن منویات شریرانه. شنبه بدنبال بهانه بودند برای هدف قرار دادن این تن و جان های آزاد و نه در ازای بهایی.... خستهام رئیس! خسته!
-
... ۴
27 خرداد 1388 23:33
یاهو مسنجر نیز فیلتر شد! به قول ظریفی: اگر به همین روال پیش برود تا چند روز آینده باید با دود به هم پیغام بدهیم!
-
... ۳
27 خرداد 1388 22:56
رای دهندگان به احمدینژاد هم کم نبودند (حالا گیرم نه اکثریت). آن ها کجایند؟ فکر میکنم در این هیاهوهایی که بحق نیز برپاست آنها گم شدهاند. بپسندیم یا نپسندیم آن ها نیز بخش قابل توجهی از مردم هستند. شکاف عمیقی که در عمق این جامعه است را دریابیم. میترسم، از اینکه صورت مسئله های دیگر گم شود، از اینکه در ساختن و پیگیری...
-
... 2
26 خرداد 1388 07:35
می گویند فکر در مقام «پرتاب تاس» واجد چهار وجه است: شورش، کلیت، ریسک و منطق. پس از آن شوک عظیم، دارد فکرمان کم کم سر جایش می آید.
-
... ۱
25 خرداد 1388 20:39
آنتوان چخوف: فقط یکبار خوشحال بودم، روزی که زیر یک چتر ایستاده بودم. دیگر انتظار همین یکبار را هم نداشتم. اما امروز که جمعیت را دیدم چتر را حس کردم. همه زیر آن و برای آن... اندکی خوشحالم.
-
غزه
9 دی 1387 20:09
پیش ِ روی ما گذشت این ماجرا / این کری تا چند و این کوری چرا ناجوانمردا که بر اندام ِ مرد / زخم ها را دید و فریادی نکرد سینه می بینید و زخم ِ خون فشان / چون نمی جویید از خنجر نشان؟ بنگرید ای خام جوشان بنگرید / این چنین چون خوابگردان مگذرید آه اگراین خوابِ افسون بگسلد / از ندامت خارها در جان خلد چشم هاتان باز خواهد شد...
-
Tragedy
7 دی 1387 23:08
(1) یکی از نکتهدانان که سولون را در حال ندبه بر مرگ پسرش دیده بود گفت: «چرا میگریی در حالی که میدانی با گریهات مرده بر نمیگردد؟» مرد حکیم در پاسخش گفت: «درست به همین جهت میگریم، به همین جهت که عبث است.» مسلم است که گریستن فایدهای ندارد، حتا اگر منحصر به تسکین آلام آدمی باشد. ولی عمق و احساس که در پاسخ سولون به...
-
Besieged
18 آذر 1387 21:52
تحت محاصره یک شاهکار بود، یک غزل ناب پیرامون عشق و تعهد. خیانت در این میان معنایی نداشت...
-
به عمل کار برآید و عمل ممکن نیست
10 آذر 1387 16:43
مرتضی مردیها از متفکران محبوب من است؛ ساختار شکنی و به چالش خواندن مفروضات فکری عوام و روشنفکران و نتیجهگیریهای نامتعارف از آن مشخصه اصلی این صریح اللهجهترین مدافع لیبرالیسم و فایدهگرایی در کشور ماست. تولید و توزیع لذت و دعوت به زندگی و خدمت معشوق و می هم اصلیترین ارزشی است که او در زمانه عسرت تبلیغش را می کند....
-
وصف حال (۳۲)
5 آذر 1387 20:17
«لازم نیست زیاد وقت همدیگر را بگیریم برای اینکه بگوییم آخرش هم خبری نیست. مگر اینکه قصدمان همان گرفتن و پر کردن وقت همدیگر باشد . » دقیقا نمی دانم نویسنده جمله کیست. شاید جواد سعیدیپور
-
زاد روز
26 آبان 1387 00:18
و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز ر ا... هنوز را... هذا جنایت ابی.
-
[ بدون عنوان ]
23 آبان 1387 19:01
بهش میگم نیست حالا اون کر و فرتون چنان گرد و غباری در دنیا برانگیخته که تمام افقهای تاریخ رو در دود و آتش فرو برده!
-
[ بدون عنوان ]
22 آبان 1387 17:33
آما هرچه گشتم قانونی پیدا نکردم که اگر در یک روز دوبار این اتفاق افتاد چه باید کرد!
-
[ بدون عنوان ]
22 آبان 1387 11:10
قانون دوازده + یک وبلاگ نویسی میگه اگه تو فرودگاه پروازت تاخیر داشت شروع به وبلاگ نویسی کن!
-
وصف حال (۳۱)
18 آبان 1387 20:16
هوس کافه نشینی جانانه دارم.
-
خیانت
16 آبان 1387 11:59
خیانت میکنیم پس هستیم. اما نفرت نداریم؛ حسد داریم. همهاش دسیسه است برای ارضای حس جاهطلبی ما و شاید هم جنایتی است مصلحتآمیز! ما و هوس بازی؟ تصادفی است. دست خودمان نیست بخدا. اجباریست! ارثی است. کسانی از لحاظ ژنتیکی ما را اینگونه برنامهریزی کردهاند. فراموش میشود انشالله. اصلا مگر آنها هم خودشان این کار را...
-
Perfume: The Story of a Murderer
12 آبان 1387 21:53
نمیدانم باید از شخصیت اول فیلم متنفر باشم یا نه؟! اوج فیلم و حضور او در سکانس میدان شهر بود و ناخودآگاه به یاد آن بیت مولانا افتادم: صد هزاران طفل سر بریده شد / تا کلام الله صاحب دیده شد. البته فیلم مضمون دینی ندارد. به شدت توصیه به دیدنش میکنم که فکر میکنم آدمی را درباره حس بویاییاش توجهای دوباره میدهد. شاید...
-
رفتگر
11 آبان 1387 00:17
بزرگترین هنرمند زندگى رفتگر کوچه است. ببین چگونه با یک تکّه چوب برگ هاى مغرور هزار رنگ را به رقص در آورده! سحر سخایی
-
frida
7 آبان 1387 17:59
با هنر نقاشی چندان نسبتی ندارم اما ذوق و قریحه منعکس شده در فیلم ، نقاش و آثارش را در ذهنم جاودانه کرد. با آن که روزگار به جای عنان عصا بدستش داد طبیعی آن بود که کاری را که مشتاقانه به آن علاقه داشت بایستی محتاطانه از آن کنار میکشید اما در همان آغاز – با آنکه هیچ اطلاع قبلی نداشتم - گمان بردم که چهره ای چنین افروخته...
-
[ بدون عنوان ]
6 آبان 1387 21:22
هنر داریم تا حقیقت ما را نابود نکند...
-
[ بدون عنوان ]
4 آبان 1387 16:21
«من به خداوند اعتقاد ندارم اما دلم برای او تنگ شده» جولین بارنز
-
وظیفه اخلاقی روشنفکر و مصباح
3 آبان 1387 18:19
در آنچه که مخلوق نوشته و بگمانم اشاره درستی است میخواهم حاشیهای اضافه کنم؛ ملکیان سالها (54-67) در کنار و همراه مصباح یزدی بوده است و با هم به کارهای علمی و حوزوی مشغول بودهاند، اگرچه اکنون به تلخی از آن دوران یاد میکند و عملاً نیز این را نشان داده است. تاثیر و حمایت شخص مصباح و جریان پیرامونش از احمدی نژاد و...
-
[ بدون عنوان ]
2 آبان 1387 18:14
پیرامون مقالههای اخیر گنجی در سایت رادیو زمانه و بازتابها و کنشهای مربوط به آن چند وقتی بود که میخواستم چیزکی اینجا بنویسم که دیدم هادی در اینجا به بهترین نحو گفته است...
-
وقتی نیچه گریست
29 مهر 1387 22:04
وقتی نیچه گریست را دو بار دیدم. این "نابغهی دیوانه" همیشه همراهم بوده است؛ اگرچه هیچگاه نتوانستم بر فلسفه و افکارش محاط شوم (و اگر کسی تاکنون توانسته است چنین ادعای کند؟). خوی وحشی و سرکشش سکر آور است و همین من را بس. فصل اول کتابش را اینجا یافتم که خود به تنهایی گواهی میدهد چند سر و گردن از فیلم بالاتر...
-
مخمود، احمدی نژاد!
28 تیر 1387 12:17
نمیدانم این کلیپ رو دیدید یا نه، ظاهراً از یک گروه اسرائیلیست که دربارهی احمدینژاد اجرا کرده، من که جز دو قسمش که درباره هولوکاست و همجنسگرایی در ایران حرف میزنه را بیشتر نفهمیدم. کسی اگر اطلاعات بیشتری داره ممنون میشم در اختیار بگذاره. دم نوشت: با تشکر از ایشون J
-
کارگاه هستی؟
21 تیر 1387 15:40
این دو نظریه را با هم مقایسه کنید: "عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی"؛ و: "عاشق سینه چاک یعنی چه / بتپان، عشق پاک یعنی چه". ارتباط این دو شعر در این است که اولی را حافظ در همان عصری سروده که عبید زاکانی دومی را گفته است (احتمالاً در همان شهر). در آتنِ باستان یا در شیرازِ ابواسحاق...
-
وصف حال (۳۰)
31 خرداد 1387 10:53
عادتهای روزمره ذهنم را درهم کوفته و در تنگنا قرارداده و زهر ابتذال و ملال هروزهی آن جانم را افشرده کرده است... «هر یکی بهچیزی مشغول و بهآن خوشدل و خرسند. بعضی روحی بودند، بهروح ِخود مشغول بودند، بعضی بهعقل ِخود، بعضی بهنفس ِخود. تو را بیکس یافتیم. همه یاران رفتند بهسوی مطلوبان...
-
نامهای دیگر...
11 اردیبهشت 1387 19:54
نمیخواهم گذاشتن نامههای شخصی در اینجا تبدیل به رویه شود، اما امروز که تصمیم گرفتم به ایمیل سابقم سری بزنم، به ناگاه ایمیلی از مسعود عزیز دیدم مربوط به سالیانی پیش. نامه ای با او تهیه کرده بودیم در میانهی توفانی که اینک فرونشسته و از تپش افتاده است، که البته پس از مدتی مشخص شد سو تفاهمی بیش نبود. آن ایمیل متن...