آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

فضیلتی قائم به خود

«برنارد گرت در کتاب خود قواعد اخلاقی احساسات را به لحاظ اخلاقی بی‌ارزش تلقی می‌کند و در عوض تاکید می‌ورزد که "احساسات به لحاظ اخلاقی فقط تا آنجا اهمیت دارد که به فعل اخلاقی نیک می‌انجامد." اما برعکس، به نظر من در مقام ارزیابی منش اخلاقی یک فرد هیچ چیز مهمتر از احساسات نیست، و این فقط از از آن جهت نیست که ما بحق معتقدیم که در غالب موارد متعاقب آن احساسات فعلی هم صادر می‌شود. ارزش احساسات طفیلی مطلوبیت افعال ما نیست. در مقام عاشقی، ارزش کارهای ما در گرو احساساتی است که آن کارها بازمی‌نمایند. عشق چه بسا به کارهای کریمانه و حتی قهرمانانه بینجامد، اما فضیلت عشق کاملاً قائم به خود است، حتی اگر هیچ یک از آن پیامدها را هم نداشته باشد (انتقاد سقراط از فایدروس در رساله‌ی مهمانی). ما چه بسا اتللو را ابله و عاقبت او را غم‌انگیز بدانیم، اما همچنان انگیزه‌ی او را می‌ستاییم، حال آنکه ادبیات عصر ویکتوریا پر است از آقایان محترم کانتی مآبی که بر مبنای اصولشان رفتار می‌کنند، اما کاملاً مشمئزکننده‌اند (مثلاً آقای کولینز در رمان غرور و تعصب جین استن.) عشق نه فقط امری خواستنی است، بلکه آن کسانی هم که تاکنون عاشق نشده‌اند (اگر در عشق شکست نخورده باشند)، یا نگرانند که مبادا در عشق ورزیدن ناتوان باشند، بحق باید درباره شخصیت خود و کمال انسانی خویش نگران باشند. و این امر مستقل از مقوله عمل یا رفتار است. عشق به خودی خود در خور ستایش است، صرفنظر از اثرات و پیامدهایش.»

فضیلت عشق / روبرت سالومون

 

پی‌نوشت: در حال واکاوی برای نوشتن متنی در نسبت احساسات و عواطف با امور اخلاقی از نظر کانت بودم به جملات بالا برخوردم. توصیه می‌کنم متن کامل مقاله را هم بخوانید که به گمانم استدلال‌های کانت در مخالفت با این منش فکری نیز قابل توجه است. تدوین و نگارش نوشته‌ای با موضوع مورد نظر را به فرصتی دیگر وامی‌نهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد