آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

آب و آیینه

به گلشن‌رویی آب و روشن‌روزی آیینه

وصف حال (۲۷)

... عبدالملک بن مروان خلیفه اموی به اخطل شاعر گفت: بیا و مسلمان شو تا ده هزار درهم به تو بدهم و از غنیمت‌های اسلام سهمی برایت مشخص کنم. اخطل گفت با شراب چه کنم؟ عبدالملک گفت: شراب چیز خوبی نیست، اولش تلخی و آخرش مستی است. اخطل گفت: آری درست گفتی،‌اما میان همان تلخی و مستی عالمی است که تمام خلافت و قدرت تو در مقابل آن مثل قطره دریا،‌ برابر رود فرات می‌باشد...

 

حسرتا که ای کاش صاحب می‌خانه‌ای بودم....

نظرات 4 + ارسال نظر
علی اکبر 5 آذر 1386 ساعت 02:55 ق.ظ http://www.hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
اگه میشد با پول مسلمون بشی که من اولیش بودم .
به نظر من اول وسط و آخر نداره مستی ۲.۳ ساعته ارزششو نداره انسان باید یه کاری کنه بجای این ۲ ساعت حال ۲۰ سال حال کنه اونم باید روش فکر کنی چطوری و چیکار کرد.
مستی ارزش دار میشه .
پیش منم بیا
موفق باشی

سلاممم
وبلاگت قشنگه...
مخصوصا قالبش :)
. . . .

موفق باشی
روز و شبات برفی :***

موفق باشید

گیتار و شعر 9 آذر 1386 ساعت 12:49 ب.ظ http://tasharnameh.blogfa.com

سلام...و حسرتی که ای کاش...!ممنون اکبر جان...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد